با پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی در ساخت دوربین ها، هنر عکاسی متاسفانه کم کم به صنعت عکاسی تبدیل شد. استادان عکاسی کم کم جای خود را به تکنولوژی های نهفته در دوربین ها دادند. امروز این دوربین ها هستند که با محاسبه میزان نور، تنظیمات دوربین را برای صاحبان دوربین ها فراهم می کنند. امروزه هر دوربینی از آماتور ترین تا پیشرفته ترین آنها میتوانند با محاسبات خود، راه عکاسی را برای صاحبانشان هموار کنند. اما آیا همین کافیست؟ همین که ما با فشردن شاسی شاتر دوربینمان تصویری را ثبت کنیم، عکاس شده ایم؟ شاید بسیاری جوابشان آری باشد و به اشتباه گمان کنند که یک دوربین حرفه ای کافیست تا صاحب آن را عکاس بدانیم.
عکاسی هنر لحظه هاست، هنر تخلیه احساس، هنر آمیختن تکنیک و دانش با هیجان و احساسات. متاسفانه باید این مطلب را پذیرفت که از دید عموم مردم، مخصوصا در کشور ما، ساده ترین حرفه در جهان عکاسی است! خود ما بارها و بارها این جمله را در ساعات نخست آغاز پروژه هایمان شنیده ایم که : خوشا به حال شما که با یک دوربین و فشردن دکمه شاتر آن، هم تفریح میکنید و هم کسب درآمد و خوشبختانه همیشه در پایان پروژه ها به طور کامل این دید از میان میرود. اما چند درصد از مردم امکان مواجه و دیدن یک پروژه عکاسی صنعتی را دارند؟
یک عکاس حرفه ای، راه دشواری را طی نموده است تا از دریای بیکران هنر عکاسی جرعه ای بنوشد و این مصداق بارز جمله ایست که در عین سادگی بسیار مفهومی عمیق را میرساند که : هنر به گاه جدی شدنش، بسیار سخت می گردد.
این تعریفی مختصر از عکاس بود. اما باید دانست، یک عکاس که در شاخه عکاسی خود حرفه ایست، لزوما نباید در شاخه دیگر نیز بسیار حرفه ای باشد. نمیتوان از یک عکاس خبری انتظار داشته باشیم که یک محصول صنعتی را به مانند یک عکاس صنعتی، حرفه ای عکاسی کند و بالعکس. متاسفانه در کشور ما جایگاهی برای تخصص تعریف نشده است و هر شخصی با اندک اطلاعاتی که در یک حرفه دارد خود را صاحب نظر دانسته و اقدام به کار در آن حرفه می نماید و با دریافت مبالغی بسیار کمتر از متخصص آن کار، هم به کارفرما آسیب می رسانند و هم به میزان کیفیت جامعه.
در کشور ما از دید عموم فرقی میان عکاس ها نیست، و هر آن کس که دوربین حرفه ای داشته باشد کافیست تا سفارش ما را به انجام برساند و این در حالیست که در کشورهای پیشرفته و سطح اول دنیا، با تقسیم تخصص ها، هم بستری برای پیشرفت متخصص هر حرفه باز است و هم سطح کیفی جامعه به طور چشم گیری بالاست.
در میان شاخه های عکاسی دو تخصص بسیار نزدیک به هم وجود دارد که معمولا با هم یکی فرض میگردند. عکاس صنعتی و عکاس تبلیغاتی.
در توضیحی مختصر در بحث مربوط به عکاس صنعتی گفتیم که او با شکیبایی، سعی در ثبت لحظه ای زیبا از اتفاقی دارد که کاملا حقیقی و در حال انجام است، و در این تصویر، بزرگنمایی و ترفندی در میان نیست و واقعه را همانگونه که هست، اما با تکنیکی چشم نواز بر ما نمایان میکند و این اصلی ترین تفاوت او با یک عکاس تبلیغاتی است.
بله ترفند... یک عکاس تبلیغاتی با در دست داشتن ترفندهایی جادویی، به مانند یک شعبده باز، بعد دیگری از یک محصول یا صحنه را به نشان می دهد. ما در عکس تبلیغاتی یک چای، استکانی را می بینیم که در حال افتادن است و چای داخل آن به شکل زیبایی بین میز و هوا معلق است. در یک بیلبورد شهری، تبلیغ مبلمانی را می بینیم که فقط قسمتی از دسته مبل و پارچه اش عکاسی شده است. و یا در تبلیغ یک چسب قطره ای میزی را میبینیم که از یک نقطه به دیوار چسبیده است و معلق میان زمین و سقف مانده است.
این وظیفه بر عهده عکاس تبلیغاتی است، که یک عکس تبلیغاتی را به گونه ای کارگردانی کند که با خلق یک فضای فرا واقعی دید بیننده را به خود گره زده و افکار او را مدتی درگیر نماید.
یک عکس تبلیغاتی معمولا عکسی مفهومی است، که عکاس آن با شناخت ویژگی های یک محصول و بزرگنمایی آن با ترفند های مختلف به گونه ای دیگر و بسیار متفاوت آن را اجرا میکند.
متاسفانه هنوز در کشور ما تبلیغات به صورت مفهومی جایگاه خود را نیافته است و در این راه عکاس تبلیغاتی نیز کمتر از نبوغ و استعدادش در خلق یک اثر مفهومی بهره برده و عمدتا در مسیر عکاسی تبلیغاتی گام بر میدارد و این امر باعث در هم آمیختگی این دو شاخه متفاوت از هنر ارزشمند عکاسی شده است.
کانون تخصصی آموزش عکاسی مرداد
برای مشاهده آمورش های بیشتر برروی >>عکاسی تبلیغاتی<< کلیک کنید